نوشته شده توسط : محمد صادق صالحی

 

لعنت به آنکه پایه گذار سقیفه شد
لعنت به هر کسی که به ناحق خلیفه شد

لعنت به آنکه بر تن اسلام خرقه کرد

این قوم متحد شده را فرقه فرقه کرد

تکفیر دشمنان علی رکن کیش ماست

هر کس محب فاطمه شد قوم و خویش ماست

قران و اهل بیت نبی اصل سنت است

هر کس جدا ز این دو شود اهل بدعت است

ما هم کلام منکر حیدر نمی شویم

با قنفذ و مغیره برادر نمی شویم

ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم

ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم

ما را نبی قبیله سلمان خطاب کرد

روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد

از ما بترس طایفه ای پر اراده ایم

ما مثل کوه پشت علی(ع) ایستاده ایم

شمشیر خشم شیعه پدیدار می شود

وقتی که حرف کوچه ودیوار می شود....



:: بازدید از این مطلب : 218
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد صادق صالحی

در فرهنگ شيعه «تولي» و «تبري» از اصول مذهب محسوب مي شوند و اين بدين معنا است که هر کس وظيفه دارد به مفاد «تولي» و «تبري» عمل کند و اگر نکند مرتکب گناه شده است .

مفهوم تولي و تبري

- «تولي» يعني دوست داشتن اميرالمؤمنين «علي» عليه السلام و فرزندان معصوم آن حضرت عليهم صلوات الله اجمعين

- «تبري» يعني دشمن داشتن دشمنان علي (ع) و فرزندان معصوم آن بزرگوار و منظور از دوست داشتن حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و فرزندان معصوم آن وجود مقدس تنها محبت و ارادت خاص قلبي نيست بلکه هدف آن است ضمن داشتن محبت قلبي معتقد باشيم هر 12 نفر امام هستند و هر يک سه مقام مشخص دارند:

الف) مقام مرجعيت و ولايت ديني

ب) مقام ولايت قضايي

ج) مقام ولايت سياسي و اجتماعي (1)

بر اساس اين انديشه ما تکليف داريم معصومين (ع) را الگوي اعمال و رفتار خودمان قرار دهيم و دستورهاي ديني ، سياسي، قضايي خود و جامعه مان را از آنان بياموزيم «قول» و «عمل» آنان را حجت بدانيم و اگر اين گونه باشيم «تولي» مدار هستيم و از مزاياي آن نيز بهره مند خواهيم شد وگرنه گناهکار بوده و معاقب نيز خواهيم بود...



:: بازدید از این مطلب : 126
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد صادق صالحی

 

دعوت مامون از امام به مجلس مباحثه بزرگان ادیان
مأمونبه وزیرخود،فضل بن سهل، دستور داد صابی - بزرگصائبین - و هربذ اکبر - بزرگآتش پرستان - و علمایزرتشتو نسطاس رومی و علمای ادیان دیگر راجمع کند تا با آنها سخنی را در میان بگذارد.
فضل بن سهل همه‌ی آنها را جمع کرد. مأمون به آنها گفت:« من پسر عمویی دارم که می‌خواهم با او مناظره کنید. فردا صبحهمه شما نزد من حاضر شوید
فضل نوفلی روایت می‌کند که:
ما نزد حضرت رضاعلیه السلام نشسته بودیم که یاسر، خادمش، وارد شد و عرض کرد:« آقای من! مأمون خدمتشما سلام می‌رساند و می‌گوید فردا علمای ادیان مختلف نزد ما جلسه‌ای تشکیل می‌دهند؛شما هم تشریف بیاورید


واکنش امام علیه السلام

امام فرمود:« به مأمون سلام برسان و بگو من منظور تو را می‌دانم و انشاء الله فردا صبح در مجلس تو خواهم بود. »
وقتی یاسر رفت، امام به من فرمود:« آیا می‌ترسی آنها دلایل مرا رد کنند و مرا محکوم نمایند؟»
من گفتم:« فدایتان گردم! بله؛ چون آنها اهل مجادله و انکار هستند و هر چه را شما بگویید قبول ندارند. اگر بگویید خدا یکی است، می‌گویند چرا؟ اگر بگویید محمدصلی الله علیه و اله و سلم رسول خداست، می‌گویند رسالتش را ثابت کن. و بالاخره هر دلیلی بیاورید با مغلطه و سفسطه رد می‌کنند. از آنها بپرهیزید

امام فرمود: ...



:: بازدید از این مطلب : 91
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد صادق صالحی
 
 
کسانی توفیق زیارت عتبات عالیات و مشاهد مشرفه را پیدا می کنند و کسانی نیز در آرزوی زیارت آن مشاهد ملک پاسبان در تب وتاب می سوزندو در انتظارند که عنقای توفیق بر بام سعادت آنان بنشیند.این مطلب برای کسانی است که شوق زیارت امام رضا علیه السلام در دل دارند و دوستانشان به سفر مشرف می شوند.
شهید دستغیب در کتاب داستانهای شگفت انگیز ص 165نقل میکند:
حیدر آقا تهرانی گفت: در چند سال قبل، روزی در رواق مطهر حضرت امام رضا علیهالسلام مشرف بودم . پیرمردی را که از پیری خمیده و موی سر و صورتش سفید شده وابروهایش بر چشمانش ریخته بود را دیدم؛ حضور قلب و خشوعش مرا متوجه او ساخت.
وقتی که خواست حرکت کند دیدم از حرکت کردن عاجز است؛ او را در بلند شدن یاریکردم و آدرس منزلش را پرسیدم تا او را به منزلش برسانم.
ـ گفت: حجرهام در مدرسه خیرات خان است.
او را تا منزل همراهی کردم و سخت مورد علاقهام شد؛ به طوری که همه روزه میرفتمو او را در کارهایش یاری میدادم . روزی نام و محل و حالاتش را پرسیدم .
گفت: نامم ابراهیم است و اهل عراقم و زبان فارسی را هم خوب میدانم. ضمن بیانحالاتش گفت: من از سن جوانی تا حال هر سال برای زیارت قبر حضرت رضا علیه السلاممشرف میشوم و مدتی توقف کرده و باز به عراق باز میگردم . ..
 


:: بازدید از این مطلب : 119
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد صادق صالحی


آیا پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا شهیدش کردند؟ اما اولا باید بدانیم پیامبر را چندین بار ترور کردند. اعتقاد ما اینست كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر مسموم‏ شد. رسول خدا به جبرئیل فرمود: این چه آزمایشى است جبرئیل عرض كرد اى محمّد همانا خداى تعالى تو را سلام می رساند

قالالصادق علیه السلام: و ما من نبی و لا وصی و الّا شهید. (1)
آیا پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا شهیدش کردند؟ عده ای تلاش می کنند در جامعه مسلمین القا کنند پیامبر عمر طبیعی خودشان را کرد . کسی به ایشان قصد سوء نکرد. و این نظر خود را با تعبیر وفات و یا رحلت پیامبر ابراز می دارند؛ و متأسفانه در محافل شیعیان هر چند نادانسته و ناخواسته؛ چنین تعبیر می شود.
اما اولا باید بدانیم پیامبر را چندین بار ترور کردند. در اوایل بعثت مشرکان قصد حذف کردن فیزیکی ایشان را داشتند و در ادامه و مخصوصا بعد از هجرت به مدینه و استقرار حکومت اسلامی منافقین که طمع ریاست داشتند چندین بار سوء قصد به حضرت رسول کردند که ناکام ماند اما در آخر ایشان را مسموم و به شهادت رساندند و به قصد شوم خود رسیدند. ثانیا در عمل این مطلب را ابراز کنیم که پیامبر ما در بستر به مرگ طبیعی جان نداد بلکه شهید شدند. اما دلیل ادعای ما علاوه بر تاریخ صحیح صدر اسلام روایتی است که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد. شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال روایتی در همین مضمون از امام صادق(علیه السلام) نقل می کنند و تصریح می کنند که روایت صحیحه است.
در ادامه روایاتی می آید که نشان دهنده شهادت حضرت ختمی مرتبت است:


:: بازدید از این مطلب : 119
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد